روزگاری است دراین زمانه ی سخت هرنشاطی بسته زمن رفت
.میتراود اشکی می چکدروی زمین قطره ای مملوزعشق پرزاسراروجود!
دیرگاهی است درغربت من دربیگانگی وخلوت من
دیرگاهی است در غربت من نیست که هیچ کس کندویران
کلبه تنهایی من بخواند نغمه سرد هراوازوسرودوپیوستن تاکه اید
به سراین غربت سرگردانی من...!